کد مطلب:369502 سه شنبه 26 بهمن 1395 آمار بازدید:274

دعای 50- و از دعای امام علیه‌السلام بود، در ترس (از خداوند)
 (1) خداوندا، تو مرا بی عیب و نقص آفریدی، و در کوچکی پرورش دادی، و به قدر کفایت، به من روزی دادی.

(2) خداوندا، همانا من در کتابت که فرو فرستاده‌ای و بندگانت را به آن مژده داده‌ای، یافتم که فرمودی: «ای بندگان من که درباره خود اسراف کرده‌اید، از رحمت خدا ناامید نشوید که خدا همه گناهان را می‌آمرزد.» و پیش از این از من (گناهانی) سر زده که تو می‌دانی و از من به آنها داناتری. پس وای بر رسوایی من، از آنچه نامه تو برایم برشمرده است.

(3) پس اگر جایگاهی که از بخشایشت آرزومندم و هر چیزی را فرا می‌گیرد نبود، خود را هلاک می‌ساختم و اگر کسی می‌توانست از پروردگار خود بگریزد، من به گریختن از تو سزاوارتر بودم. و تویی که هیچ چیز پنهانی در زمین و آسمان بر تو پنهان نیست، مگر آن را حاضر نموده‌ای و همین بس که تو جزا دهنده و همین بس که تو حسابگری.

(4) خداوندا، همانا تو جویای منی، اگر بگریزم. و دستگیر کننده منی، اگر فرار کنم. پس اینک منم در پیشگاهت فروتن، خوار، زبون. اگر مرا عذاب نمایی، پس به درستی که من سزاوار آنم و آن -ای پروردگار من- از جانب تو عدل است. و اگر از من درگذری، پس از دیر زمانیست که بخشایشت مرا فراگرفته و عافیت خویش را بر من پوشانده‌ای.

(5) پس خداوندا، به نام‌های پنهان شده‌ات و به زیبایی‌ات که پرده‌ها آن را پوشانده، از تو می‌خواهم که بر این جان بی‌تاب و این استخوان پوسیده بیقرار رحم نمایی، که توانایی گرمی آفتابت را ندارد، پس چگونه گرمای آتشت را توانایی دارد؟ و توانایی صدای غرش ابرت را ندارد، پس چگونه بانگ خشمت را توانایی دارد؟

(6) پس خداوندا، بر من رحم کن. زیرا من فردی حقیرم، و منزلتم اندک است و عذاب من، چیزی نیست که ذرّه‌ای بر پادشاهی تو بیفزاید. و اگر عذاب من چیزی بود که در پادشاهی‌ات می‌افزود، هر آینه شکیبایی بر آن را از تو می‌خواستم و دوست داشتم که آن (فزونی) بر (ملک) تو باشد. ولی خداوندا، سلطنت تو بزرگ‌تر و پادشاهی‌ات پایدارتر از آن است که طاعتِ فرمانبران بر آن بیفزاید، یا نافرمانی گنهکاران (چیزی) از آن بکاهد.

(7) پس بر من رحم کن، ای مهربان‌ترین مهربانان. و از من درگذر، ای دارای بزرگی و کرم. و توبه‌ام را بپذیر، به درستی که تویی توبه پذیرِ بسیار مهربان.